وبلاگ شخصی علی شهرستانی

Bussiness Maneagment Student / SBU

وبلاگ شخصی علی شهرستانی

Bussiness Maneagment Student / SBU

معرفی کتاب «آبنبات هل دار» اثر مهرداد صدقی



یک کتاب حال خوب‌کن و شیرین، با کلی خنده‌ی تضمینی!

راوی داستان، محسن، پسر یک خانواده بجنوردیه که حوادث و ماجراهای خانوادشون رو در زمان جنگ روایت می‌کنه. روایتی شیرین، نوستالژیک و زنده‌کننده خاطرات بچگی خیلی از ماها، صد البته بزرگ‌ترهای ما که زمان جنگ رو درک کردند.

از همون اول، لهجه‌ی شیرین خراسانی (مشهدی) به دلم نشست، چرا که توی دانشگاه کلی رفیق مشهدی دارم و توی خوابگاه هم با دوتا مشهدی هم اتاقیم. انقدر که لهجه و گویش اینها شیرینه که یادم هست توی یک هفته‌ای که باهاشون هم اتاق شدم، کم کم من هم لهجه رو به خودم گرفتم مِشَدی حرف میزدم! برای همین، لهجه‌ای که مهرداد صدقی توی کتاب میخواد باهاش حرف بزنه، برای اونایی که مشهدین یا آشنای مشهدی دارن خیلی خیلی شیرین و جذاب خواهد بود.

از همون اول کتاب، خنده رو لبای آدم میشینه. البته خیلی جاها هم طنز کتاب، لوس و بی‌مزه‌ست اما در کل، شیرینی طعم آبنباتو طنزهای قهقهه‌بنداز کتاب، به بی‌نمکی چندتا طنز بیجای کتاب غلبه داره و خیلی به چشم نمیاد.

مطمئنم شما هم با خوندنش عاشق شخصیت محسن میشید.  از بس که این بشر شرّه و هرکاری که بگید از دستش برمیاد! هرکاری! فقط یکیشو میگم؛ انقدر این بشر دهن لقه که قشنگ کلی از داستان رو به دهن‌لقی این بشر اختصاص دادن.

نکته دیگه‌ای که هرخواننده‌ای ممکنه تو ذهنش تداعی بشه، اینه که چه خوب می‌شد اگر تبدیل به فیلمنامه می‌شد و فیلمش میکردن
درکل، کنار همه کتاباتون، کتاب طنز هم بگیرید، مخصوصا کتابای اقا مهرداد صدقی. هرموقع حالتون گرفته بود، بخونید که غم دنیا رو بشوره ببره.
بخشی از کتاب:
« [در مراسم خواستگاری] ، یک دفعه رنگم پرید! تازه فهمیدم وقتی [محمد] دمِ در پیراهنش را داده توی شلوار، هول شده و یادش رفته زیپ شلوارش را به طور کامل ببندد! اولش توی دلم غش‌غش خندیدم و نخواستم چیزی بگویم تا بقیه هم مثل اتفاق‌های برنامه‌ی «دیدنی‌ها» بخندند؛ ولی چون داداش محمد را دوست داشتم و آنجا هم برخلاف «دیدنی‌ها»، اصلا دیدنی نبود، دلم نیامد! ..... گفتم بروم توی گوشش بگویم؛ ولی در همین لحظه مریم با سینی چایی آمد توی اتاق و اول از همه برای محمد برد. محمد هم برای اینکه چای را بردارد، پاهایش را باز کرد... »

معرفی کتاب «هفت جن» اثر امید کوره چی



آقای کوره‌چی! من این رمان با ظاهر عجیب غریب و اسم ترسناک رو نگرفتم که وسطش های‌های به گریه بندازیمون! آخه مگه آدم با رمان ترسناک و فانتزی عاشق میشه؟ آخه مگه آدم برای اجنه و فرشته‌ها گریه می.کنه؟ آخه مگه داریم اصلا؟

بدون هیچ شکی، «هفت‌جن» و «امید کوره‌چی»، رفتند توی لیست 20 رمان و نویسنده برتر تاریخ برای این حقیر. چرا؟ عرض می‌کنم.

یکی از دغدغه‌های اصحاب فرهنگ و بزرگان ما همیشه این بوده که میان ادبیات داستانی ما و مفاهیم عمیق فلسفی و گنجینه عظیم عرفانی ما فاصله افتاده است. به نوعی، ادبیات فارسی نیز به تبع سایر مظاهر مدرنیسم، از رمان‌ها و داستان‌های غرب تاثیر گرفتند و بی برو برگرد، این تاثیر را در فرم و محتوا به نمایش گذاشته و می‌گذارند. به همین جهت، دغدغه‌مندان این تاریخچه عظیم و غنی، همیشه به این فکر بوده و هستند که چطور ادبیات را با مفاهیم متعلق به خودمان، غنی‌سازی کرده و از مظاهر مدرنیسم، حتی‌المقدور فاصله بگیرند.

نمی‌گویم امید کوره‌چی اتم مظاهر این غنی‌سازی است اما به جرأت می‌توان او را جزو پرچمداران این راه شمرد و هزاران بار قلم و اندیشه‌اش را تحسین کرد. هرچند، نوشته‌های کوره‌چی، شاید برای تربیت‌یافتگان مدرنیسم و پرورش‌یافتگان اندیشه منحط غربی، خوشایند نباشد اما با تمام ضعف‌ها و حرف‌ها، می‌توان این اثر و راهی را که کوره‌چی آغاز کرده و طی می‌کند، سرمشق بسیاری از نونویسان قرار داد.

هنر متعهد، یکی از مصادیق شبه‌ کاملش، این رمان جناب کوره‌چی است. برخی کتاب‌ها عشق دارند، برخی.ها آمیخته به عقل‌اند و برخی‌ها هم طرف وحی را می‌گیرند؛ اما کوره‌چی که خود پیرو مکتب صدرایی است، عقل، عشق، وحی و اشراق را باهم آمیخته و رمانی غنی‌شده از کُنه و ذات مفاهیم اسلامی و الهی ساخته است. رمانی که بدون شک، آنهایی را که حتی ذره‌ای طعم ایمان را چشیده باشند، سر شوق آورده و آنها را که به کل با ایمان بیگانه‌اند، سخت در فکر بازگشت به اصل خویش فروخواهد برد.

بازهم تاکید می.کنم این رمان ترسناک نیست! شاید البته برخی مفاهیم ماورایی برای چسبندگان به مادیت، غیرقابل درک و مشغول‌کننده‌ی ذهن باشند، اما همین در فکر فرورفتن نیز برای آنها نعمت است.

بدون شک، پس از مطالعه این کتاب، دست خالی رها نخواهید شد و قشنگ، یکی دو تُن به بار انسانی شما افزوده خواهد شد و این، رسالتی است که اگر یک کتاب از پسش برنیاید، نویسنده‌اش پشیزی نمی‌ارزد.

رسالت



تا حالا شده خسته شی از کار کردن روزمره ؟ خسته شی از اینکه نمیدونی برای چی داری جون میکنی ؟
همش به این فکر کنی که کاری که داری میکنی ارزش این همه جون کندن رو داره یا نه ؟

یا حتی شده سوالای بزرگ تر از خودت بپرسی مثلا بگی ( اصلا ما برا چی داریم زندگی میکنیم ؟ ) ( چرا باید کار کنیم ؟) ( چرا باید پول در بیاریم ؟ ) و ... و...
مقاله ای که من به کمک دوسه تا از رفقام تو رشته های مختلف دانشگاهی از جمله بازرگانی و روانشناسی و فلسفه نوشتیم بیشتر برای مدیران کسب و کار ها کاربرد داره اما هر کسی از جمله شما میتونی این مقاله رو بخونی ، اگه با دقت مطالب علمی این مقاله رو بخونی ، مطمئنم که تا حدودی دیدت رو نسبت به دنیا عوض میکنه و نگرش جدیدی رو برات ایجاد میکنه ، نگرشی که باهاش رسالت خودت رو پیدا کنی و به زندگی و سازمان و کسب و کارت معنا بدی .
بعد خوندن این مقاله متوجه میشی که پول ، همه پیشرفت و هدفی نیست که انسان ها براش میجنگن ...
متوجه میشی که تو یه قفس از تفکرات مسموم گیر کردی و باید طرز فکرتو عوض کنی .
امیدوارم که به دردت بخوره رفیق .
اگه دوس داشتی به بقیه هم معرفی کن .
انتشار و کپی مقاله با ذکر منبع هم بلامانعه .
روی تصویر کلیک کن تا مقاله برات باز شه .