قبل از خواندن این رمان، هیچ علاقهای به تاریخ مشروطه نداشتم. در نظرم مشروطه اتفاق کوچکی بود که به کتاب تاریخ پر فراز و نشیب ایران، چند خطی اضافه کرده. اما بعد از خوندن این رمان، نه برای بنده، بلکه برای هرکس دیگهای هم حرارت عجیبی برای مطالعه شخصیتهای موثر در اون دوران ایجاد میشه. از شیخ فضلالله نوری که یکی از قطبهای داستانه، تا سردار اسعد بختیاری و تقیزاده و بقیه. اوضاع مشوش دوران مشروطه و سردرگمی مردم و قاطی شدن دوغ و دوشابها باهم، واقعا خواندنی است.
رمان، واقعا نثر پختهای داره و از سر و روی متن، تخصص آقا حامد اشتری و با تجربگی قلمشون میباره. اثر، از لحاظ ادبیات، فکر نمیکنم چیزی کم و کسر داشته باشه و تمام سوراخ سمبههایی که نقادهای ادبی دنبالش میگردن رو تا تونسته پوشش داده.
نکته بعدی اینکه اثر، از پیام اصلی خودش دور نشده و مثل خیلی از رمانها، در تله عشق و عاشقی نیفتاده؛ چرا که خیلی از داستانها، برای چاشنی بخشیدن به متن، عشق و عاشقی رو اضافه میکنن ولی به مرور پیام اصلی رو در کل فراموش میکنند.
• هاشم پرسید: اگر هر دو طرف اهل عدل و فضیلت بودند چه؟
• شیخ گفت: تنها یک راه میماند. تحقیق کن و ببین کدامشان دیگ پلوی شیطان را گرم میکنند!
خداقوت به آقای حامد اشتری و نشر معارف/